- ۲۷ آبان ۱۳۹۷
- دفاعی - امنیتی
- کد خبر 21633
- 1506 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
true
true
true
true
true
true
true
true
سایز متن /
false
مقدمات اشغال سوسنگرد:
یکی از سه محور اصلی تهاجم نیروهای رژیم بعثی عراق به خاک میهن عزیزمان ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، محور میانی، یعنی دشت آزادگان، با هدف رسیدن به اهواز، مرکز استان خوزستان بود که مهمترین شهر قرار گرفته در این مسیر، «سوسنگرد» بود، دو محور دیگر هم، یکی محور شمالی از غرب کرخه و روبهروی شهر ذزفول با هدف رسیدن به دزفول و دیگری، محور جنوبی، از مرز شلمچه با هدف تصرف خرمشهر و آبادان بود.
در محور میانی، بخشی از نیروهای عراق از چزابه، در شمال هورالهویزه، وارد خاک ایران شدند تا با گذشتن از بستان، سوسنگرد و حمیدیه به اهواز برسند و بخش دیگری هم از طلائیه، در جنوب هورالهویزه، وارد خاک ایران شدند تا با گرفتن کوشک، جفیر و پادگان حمید به اهواز برسند.
برای ایستادن در مقابل عراقیها در این محور، مسیر چزابه تا اهواز، که ابتدایش شامل تنگه چزابه با داشتن یک کیلومتر عرض و ادامهاش روستاهای پراکنده اطراف میشد، مسیر مناسبتری بود و بهتر میشد در آن به عراقیها شبیحخون زد. همچنین در این مسیر، بعد از چزابه، تپههای اللهاکبر در شمال سوسنگرد نیز موقعیت خوبی برای ضربه زدن به نیروهای مهاجم داشتند. اما در آن زمان با توجه به وقایع روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آشفتگی و ناهماهنگی ایجاد شده بین بخشهای مختلف کشور بهخصوص ارتش، آمادگی لازم برای مقابله با تهاجم دشمن در ایران وجود نداشت. تیپ ۳ زرهی لشکر ۹۲ اهواز هم که مأمور دفاع از مرزهای غرب اهواز بود و با استقرار پادگانش در ۱۰ کیلومتری شمال حمیدیه، فرماندهانش طراحی دفاعی (طرح ابوذر) را جهت مقابله با دشمن در تپههای اللهاکبر تهیه کرده بودند، به دلیل اصرار و شاید بتوان گفت دخالت نیروهای سپاه و ژاندارمری در امور آن، مجبور شد از تپههای اللهاکبر جلوتر برود و نیروهایش در مرز پراکنده شدند که موقعیت آنان آسیبپذیر شد.
نیروهای عراقی در ۴ مهر از شهر بستان گذشتند و در ۶ مهر به دروازههای سوسنگرد رسیدند. در آنجا عراقیها، شهر سوسنگرد را با خمپاره گلولهباران کردند و مردم را به خاک و خون کشیدند و در بعدازظهر ۶ مهر وارد سوسنگرد شدند. عدهای از مردم بهدفاع از شهر پرداختند، ولی تعداد عراقیها بسیار زیاد بود و شهر تبدیل به ویرانه شد.
سپس عراقیها برای سوسنگرد شهردار انتخاب کردند و اداره شهر را به مزدورانشان سپردند و به سمت حمیدیه عقب نشستند. نقش جنگندههای نیروی هوایی ارتش و بالگردهای هوانیروز که بهفاصله یک روز پس از شروع جنگ، به مقابله با دشمن متجاوز شتافتند، در این عقبنشینی بسیار مؤثر بود. در روز یکم مهرماه جنگندههای نیروی هوایی ارتش بسیار از مراکز حساس عراق را بمباران کردند و در روزهای بعد، با اینکه جنگ هواپیما با تانک معقول نیست، جنگندههای ایرانی، به ناچار، به شکار تانکهای در حال پیش روی عراق میرفتند. بالگردهای هوانیروز نیز پلهایی را که عراقیها بر روی رودخانههای مسیرشان نصب کرده بودند، خراب میکردن. بهگونهای که در روز ششم جنگ، با شکست در استراتژی جنگیاش که تصرف حداقل استان خوزستان بود، قطعنامه سازمان ملل را پذیرفت و پیشنهاد آتشبس داد.
اما به دلیل حضور نیروهای عراقی در بخشهای مختلف کشورمان، حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «صدام حسین دستش را دراز کرده، برای اینکه با ما مصالحه کند، ما با او مصالحه نداریم، تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم و حفظ کنیم اسلام را، کشته شویم تکلیف را عمل کردهایم،بکشیم هم تکلیلف را عمل کردهایم.» دولت هم رسماً پاسخ داد: «تا هنگامی که یک سرباز عراقی در قلمرو سرزمین ایران باشد، ایران حاضر به مذاکره نخواهد شد. تنها شرط قبول آتشبس از نظر ایران، این است که دولت عراق نیروهای خود را از خاک ایران بیرون ببرد.»
به هر حال همانطورکه اشاره شد، نیروهای عراقی با تحمل شکست اولیه از دلیرمردان ایرانی در سوسنگرد، به سمت مرزهای خود عقبنشستند و به حمیدیه رسیدند و در روزهای بعد، با تعقیب بالگردهای هوانیروز، حتی از بستان هم عقبتر رفتند و بهمرز خود رسیدند.
رژیم بعثی عراق پس از اینکه از تصرف آبادان ناامید شد، تصمیم گرفت «سوسنگرد» را به اشغال خود درآورد تا هم وضع دفاعیاش را سامان دهد و هم از فضای روانی شکست آبادان، دور شود. بنابراین از ۱۵ آبان، اشغال سوسنگرد، هدف اصلی عراقیها شد و در ۱۶ آبان روزنامههای ایران، تیتر درشت زدند که «عراق با شکست در آبادان، جنگ را به سوسنگرد کشاند.»
اشغال سوسنگرد
سوسنگرد، یکی از شهرهای استان خوزستان است و این استان از نظر طبیعی، دشت باز است که با اندک بارانی، در آن سیل جاری شده و زمینش غیرقابل عبور میشود.
عراقیها از همان روزهای اول حملاتشان به خاک ایران، دو هدف عمده را پیگیری میکردند: ۱- بستن راههای مواصلاتی نیروهای ایرانی و تسلط بر آنها ۲- دست یافتن به نقاط مرتفع، قبل از رسیدن فصل باران، با توجه به اینکه از زمان حملاتشان به بعد نیز روزها به سمت فصل زمستان پیش میرفتند. اتفاقاً محور حمیدیه- سوسنگرد- بستان که یکی از محورهای اصلی حملات عراقی به ایران بود، از همین دو ویژگی برخوردار بود. بههمیندلیل عراق تصمیم گرفت سوسنگرد را اشغال کند تا از آنجا بتواند هم «حمیدیه» را به تصرف خود درآورد و هم به اهداف مورد نظر خود که تصرف استان خوزستان بود، دست یابد.
نیروهای عراقی از دو مسیر به سمت سوسنگرد پیشروی میکردند: ۱- از جاده حمیدیه- سوسنگرد ۲- از مسیر بستان- سوسنگرد. مسیر بستان نیز دو شاخه میشد، یکی از جنوب رود کرخه، از مسیر جاده و دیگری از شمال کرخه و به سمت تپههای اللهاکبر.۱۳ در این زمان جنگندههای نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، هم مراکز حساس کشور عراق را بمباران میکردند و هم به مدافعان شهرهای مرزی، بهخصوص سوسنگرد کمک میکردند. جنگندههای ارتش ۱۷ آبان در دهلاویه، به نیروهای عراقی حمله کرده و تعداد زیادی از آنها و تجهیزاتشان را نابود کردند. چنین حملاتی برای عراقیها بسیار گران تمام شد و سرانجام عراقیها توانستند دو فروند از آن جنگندهها را بزنند. در همان روز، تیپ ۲ زرهی لشکر ۹۲ نیز از جبهه دزفول به جبهه اهواز منتقل و نیروهای ارتش در منطقه تقویت شدند .
در روزهای ۲۰ و ۲۱ آبان، خمپارهها و جنگندههای دشمن بعثی، بهشدت جبهه سوسنگرد را بمباران کردند و جنگندههای ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز حملههای متقابلی را انجام دادند. در ۲۲ آبان، خمپارهها و توپهای عراقی، وجب به وجب شهر سوسنگرد و دشتهای اطراف آن را گلولهباران کردند و در ساعت ۲۱:۳۰، نیروهای زرهی عراق، پیشروی به سمت سوسنگرد را آغاز کردند. سپس در صبح روز ۲۳ آبان نیز عراقیها ابتدا با توپخانه و هواپیما، سوسنگرد و روستاهای اطرافش را کوبیدند و بعد نیروی زمینی آنها، از جاده اهواز- سوسنگرد، حمله شدیدی را آغاز کرده و خیلی زود توانست، با شکستن مقاومت مدافعان، ابوحیظه را که روستایی در پنج کیلومتری سوسنگرد بود، تصرف کنند.
درشهر سوسنگرد، گروهی از افراد نیروی هوایی ارتش، بههمراه گروهی از نیروهای مردمی تبریز، گروهی اصفهانی و تعدادی از نیروهای سپاه سوسنگرد و ستاد جنگهای نامنظم حضور داشتند. همه آنان میدانستند که چه سرنوشتی در انتظارشان است. فرمانده یکی از گروههای مدافع حاضر در آنجا میگوید: «شب با برادران صحبت کرده و گفتم بیایید بهشت را برای خود بخریم. همه با تکبیر با خدای خود عهد بستیم که تا آخرین قطره خون، درمقابل توپ، تانک، مسلسل کالیبر ۷۵، بالگرد، میگ و نیروهای گارد مخصوص رژیم بعث ایستادگی کنیم.»
در غروب روز ۲۴ آبان، عراقیها آماده میشدند تا روز بعد، سوسنگرد را اشغال کنند و نامش را «الخفاجیه» بگذارند. خلبان «خسرو غفاری» میگوید: «بعد از ظهر ۲۴ آبان، جناب سرهنگ «امیر جلالی»، جانشین فرمانده وقت پایگاه چهارم شکاری دزفول احضارم کرد و گفت که امشب به احتمال زیاد سوسنگرد سقوط میکند. خبر رسیده که امشب یک لشکر دشمن برای تصرف این شهر حمله خواهد کرد. مأموریت تو، بمباران محل استقرار این لشکر است. با گرفتن دستور پروازی از جناب سرهنگ جلالی، بهصورت تکپروازی بلند شده و بهسمت مواضع مورد نظر حرکت کردیم … خورشید داشت کمکم غروب میکرد که من بالای سر نفرات عراقی رسیدم. با نزدیک شدن غروب خورشید، آنها دور هم جمع شده و بسیار متمرکز، آماده حمله شبانه بودند. بههمین علت هدف بسیار خوبی برای بمباران بهشمار میآمدند. جالبتر اینکه آنها با تاریکی نسبی هوا، اصلاً انتظار حمله هواپیماهای ما را نداشتند. با رها کردن بمبهایم روی آنها، کاملاً متوجه تلفات سنگینی که به لشکر دشمن وارد میگردید، شدم …»
خبر پیروزیهای ایران در سوسنگرد، مهمترین خبر روزنامههای جهانی در فردای آن روزشده «دیلی تلگراف» نوشت: ارتش ایران و پاسداران خمینی، مقاومت بیش از انتظاری نشان دادهاند و توپخانه آنها، با وجود آنکه عمدتاً بیدقت عمل میکرد، آتشش آزار دهنده بود …»
در روز ۲۵ آبان، اوضاع سوسنگرد بحرانی شد. تانکها و کماندوهای عراقی در از چهار طرف وارد شهر شده و حلقه محاصره مدافعان را تنگتر کردند. نیروهای عراقی آن روز بسیاری از نقاط شهر را به ویرانه تبدیل کردند و تعداد زیادی از مدافعان اندک شهر را به شهادت رساندند. سپس بههنگام غروب، از شهر عقبنشینی کردند تا در طول شب بهوسیله تانکها و توپخانه خود، آنقدر به شهر شلیک کنند که در شهر هیچ جنبندهای باقی نماند و روز بعد، فاتحانه وارد سوسنگرد شوند. اما در اهواز، فرماندهان و نیروها اعم از ارتش، سپاه و نیروهای مردمی، در حال طرحریزی و اجرای یک عملیات در فردای آن روز برای آزادسازی سوسنگرد بودند و در بعد از ظهر روز ۲۵/۸/۱۳۵۹ جلسهای در ستاد عملیاتی لشکر ۹۲ اهواز با حضور نماینده امام در شورای عالی دفاع (حضرت امام خامنهای مدظله العالی)، رئیس ستاد مشترک ارتش (شهید سرلشکر فلاحی)، فرمانده نیروی زمینی ارتش (مرحوم سرلشکر ظهیرنژاد)، استاندار وقت خوزستان (مهندس محمد غرضی) و فرمانده لشکر ۹۲ (شهید سرتیپ غلامرضا قاسمی) تشکیل شد. نتیجه جلسه این بود که گروه رزمی ۱۴۸ از لشکر مشهد و یک گروهان از تیپ۳ لشکر۹۲ به عنوان احتیاط در محور حمیدیه ـ سوسنگرد مستقر و سپس تیپ۲ دزفول از خط عبور کند و سوسنگرد را از محاصره و اشغال دشمن برهاند؛ تهیه و نوشتن طرح عملیاتی نیز به عهده سرهنگ غلامرضا قاسمی گذاشته شد. جلسهای که متشکل از فرماندهان ارتش، سپاه و ستاد جنگهای نامنظم، با حضور حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی و استاندار خوزستان تشکیل شد، آخرین بررسیها انجام و طرح نهایی تصویب شد.
عمده طرح بهعملکرد تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی بستگی داشت، بهشرط آنکه سپاه با دو گروهان ۱۲۰ نفره و سلاح ضد تانک، نیروی پیاده تیپ باشد و جناح چپ و عقب نیروهای ارتش را هم نیروهای ستاد نامنظم «دکتر چمران» حفظ کنند. زمان شروع حرکت هم ۵ صبح روز بعد تعیین شد۲۰٫
اما در همان زمان تیپ ۲ در حال تدارک برای مقابله با عراقی ها در منطقه ماهشهر بود و بنیصدر با این نظرکه تیپ با رفتن به سوسنگرد ممکن است آسیب ببیند و نتواند در ماهشهر بهدرستی عملیات انجام دهد؛ اجازه حضور آن تیپ در سوسنگرد را نمیداد. مقام معظم رهبری و شهید چمران نظرشان این بود که این تیپ قبل از عزیمت به ماهشهر، برای شکستن محاصره سوسنگرد وارد عمل شود و سپس به ماهشهر برود.
باتوجه به این اوضاع، مقام معظم رهبری به دلیل اهمیت موضوع با حضرت امام خمینی(ره) مساله را مطرح کردندکه ایشان نیز فرمودند: تیپ زرهی همین امشب به سوسنگرد برود و برای آزادی سوسنگرد عملیات کند و بعد به ماهشهر برود. در پی این فرمان حضرت امام خمینی (ره) ، همان شب به رغم دستور بنی صدر و براساس نامه مقام معظم رهبری، تیپ۲ لشکر۹۲ زرهی به فرماندهی «سرهنگ شهبازی» به طرف سوسنگرد آمد و سحرگاهان در «ابوحمیزه» مستقر شد.
در ابوحمیزه، شهید سرلشکر فلاحی، شهید چمران و مهندس غرضی استاندار وقت خوزستان درخصوص نحوه عملیات نیروها و چگونگی حرکت یکانها به سمت سوسنگرد با همدیگر تصمیم گیری کرده و در روز ۲۶ آبان نیروهای ایران عملیاتشان را از بیرون شهر سوسنگرد، رأس ساعت ۶:۳۰ آغاز کردند. نیروهای سپاه و ستاد جنگهای نامنظم، با نیروهای لشکر ۹۲ زرهی ادغام شده بودند و گروه گروه به سمت سوسنگرد پیش میرفتند. امیر سرتیپ امرالله شهبازی، فرمانده تیپ ۲ دزفول میگوید: «صبح ۲۶ آبان، با سه گردان سازمانی و کمک گردان ۱۴۸ پیاده مشهد، به سوسنگرد حمله کردیم. نیروهای عراقی، چند پاتک سنگین انجام دادند که با دلاوری گردانهای تانک ما،شکست خوردند.۲۱» ارتشیها با حضور تیمسار فلاحی در جمعشان، روحیه بیشتری گرفته بودند. امیر سرتیپ محمدجعفر لهراسبی میگوید: «وقتی تیمسار فلاحی با تبسم به من میگفت پهلوان چرا معطلی؟ روحیهام چندبرابر شد.»۲۲
سرلشکر ولیالله فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، در منطقه بود تا طبق دستور حضرت امام خمینی (ره)، نیروهای ارتش را هماهنگ کند. ارتش ایران و عراق رودرروی هم ایستاده بودند و تیراندازی میکردند. نیروهای مردمی هم پرشتابتر، جلوتر از نیروهای ارتش حرکت میکردند. بیشتر نیروها از جنوب کرخه و سمت ابوحمیظه به سوسنگرد حمله میکردند و بخشی از نیروهای ارتش هم از «سبحانیه» در شمال کرخه به سمت سوسنگرد میرفتند. نیروهای محلی و بسیج عشایر هم از کناره جنوبی کرخه، که کانال کمعمقی داشت، به سمت سوسنگرد رفتند. این گروه، زمین منطقه را خوب میشناختند و با رعایت اصل غافلگیری، اولین گروههایی بودند که به سوسنگرد رسیدند و بر سر عراقیها آوار شدند. در محوری که دکتر چمران و نیروهایش میجنگیدند، کار گره خورد و آنها محاصره شدند و در همان منطقه، دکتر چمران از ناحیه پا جراحت شدید دید و به بیمارستان اهواز منتقل شد.
هواینروز و توپخانه ارتش و نیروهای سپاه پاسداران،تعدادی از تانکهای عراقی را در محور «کرخه کور» منهدم کردند و دود و آتش آسمان را فراگرفت. سپس باقیمانده تانکهای عراقی یکی از دیگری منهدم شدند و سرانجام سوسنگرد با شهادت تعداد زیادی از رزمندگان دلیر کشورمان در روز پنجاه و هفتم جنگ آزاد شد. همچنین نیروهای ویژه ارتش در تیپ نوهد، که افرادی قوی و چابک بودند، در آزادسازی سوسنگرد، حماسه آفریدند. مهندس مهدی چمران که در آن زمان «دبیر شورای عالی دفاع» بوده و خودش هم در منطقه عملیاتی سوسنگرد حضور یافته، در گفت و گو با پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران می گوید:
«بچه های ارتش در عملیات آزادسازی سوسنگرد کار بزرگی انجام دادند. ارتشی که آن زمان هنوز به انسجام لازم نرسیده بود، فرماندهانش عوض شده بودند و شرایط ناهنجاری از جمله جابهجایی های غیراصولی کارکنان و کاهش زمان خدمت سربازی بهوجود آمده بود. در این شرایط جمعکردن ارتش و هدایت نیروها با زمانی که ارتش منسجم، منظم و آماده است فرق میکرد. بنابراین وقتی تیپ۲ زرهی به سوسنگرد آمد و قصد حمله داشت؛ حداقل ۳ تیپ زرهی دشمن با تمامی تجهیزات و مهمات کامل در برابرش قرار داشت؛ در حالی که ما نه مهمات و نه تجهیزات و ادوات کافی داشتیم».
تیپ زرهی لشکر ۹۲ نه جایی به عنوان قرارگاه داشت و نه زمان کافی برای تحرک یکانی، چرا که نیمه شب به او ابلاغ کرده بودند به سمت سوسنگرد حرکت کند. زمانی که من به همراه «امیر سرلشکر سلیمی» جهت بازدید از این تیپ در سوسنگرد حضور یافتم، «سرهنگ شهبازی»، فرمانده تیپ زیر یک پل کوتاه به ارتفاع ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر به عنوان قرارگاه مستقر بود. اینکه قرارگاهی داشته باشد، بی سیم چی، اتاقی، نفربر زرهی،… این چیزها نبود. در چنین شرایطی عزیزان ارتشی به مقابله با دشمن رفتند و آنهایی که این گونه جنگیدند، باید الحق و الانصاف گفت که شاهکار و حماسه آفریدند. آنها کار بزرگ و ارزنده ای انجام دادند که موجب خشنودی حضرت امام خمینی(ره) شده و مورد تشویق مقام معظم رهبری قرار گرفتند و نشان دادند که به حقیقت، ارتش اسلام هستند. سروان معصومی نخستین کسی بود که وارد شهر سوسنگرد شد و در هنگام ورود به شهر بر اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد که هم اکنون پیکر پاکش در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر مدفون شده است.
مجله «تایمز» درباره شکست عراق در سوسنگرد چنین نوشت: «اکثر کارشناسان، حمله عراق به سوسنگرد را چنین توجیه میکنند که صدام قصد داشت در شب افتتاح کنفرانس عالی سران عرب،که این هفته در امان تشکیل شد، یک پیروزی چشمگیر به دست آورد، ولی ناتوانی عراقیها در اشغال سوسنگرد و عقبنشینی سربازان عراقی از این شهر، رئیسجمهور عراق را از نیل به اهداف خود دور ساخت».
تحلیلی بر آنچه گذشت
سوسنگرد با همت و همدلی همه نیروهای دلیر ایرانی آزاد شد. دکتر چمران در این زمینه میگوید: «این پیروزی بزرگ، نتیجه قطعی همکاری و هماهنگی نزدیک بین نیروهای ارتش و نیروهای مردمی (سپاه و چریک) بود. هیچیک بهتنهایی قادر نبود چنین موفقیتی را تأمین کند. ارتش بدون نیروهای مردمی، آن قدرت و جسارت حمله را نداشت؛ بهخصوص آنکه نیروهایش کمتر از دشمن بود. نیروهای مردمی هم بدون پشتیبانی ارتش و وجود توپخانه و هیبت تانکهای ارتش در پشت، هیچکاری نمیتوانستند انجام بدهند و بینتیجه متلاشی میشدند. این وحدت بین ارتش و مردم، کارآیی هریک را چندین برابر میکرد و تجربهای جدید را در جنگهای کلاسیک و چریکی، بهدنیا ارائه میکرد.
همدلی ایجادشده در بین نیروهای ایران نیز ناشی از حضور حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی که در آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند و همچنین حضور دلیرمردانی مانند دکتر چمران و امیر سرلشکر فلاحی بود که در خط مقدم جنگ بههدایت و فرماندهی نیروها میپرداختند. حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی از روز پنجم جنگ در جبهه حضوری مستمر داشته و در سوسنگرد، در کنار فرماندهان عملیاتی بودند، ایشان از نزدیک اوضاع را زیر نظر داشتند و اطلاعات را همان محل دریافت و مورد ارزیابی قرار میدادند. ایشان با برآورد دقیق از جبهه دشمن و نقشه ارتش بعثی برای تصرف اهواز و مناسب دانستن فرصت تهاجم بهمتجاوزان و عقبراندن آنان از شهر سوسنگرد، با مشاهده کوتاهی و حمایت نکردن «بنیصدر» از عملیات طراحی شده، با گزارش وضعیت شهر و جبهه سوسنگرد در شبانگاه ۲۵ آبان ۱۳۵۹ به محضر حضرت امام خمینی (ره)، دستور آن بزرگوار مبنی بر اینکه «بایستی تا فردا سوسنگرد آزاد شود» را دریافت و با تلاش شهید چمران، شهید فلاحی و حضور بیدریغ رزمندگان ارتشی، سپاهی و مردمی، در فردای آن روز، یعنی ۲۶ آبان، سوسنگرد آزاد شد.
از طرفی باید توجه داشت که در مقابل نیروهای همدل و با همت ایرانی، ارتشی مجهز که روزبهروز بر تجهیزاتش میافزودند و با تجربهترین کارشناسان نظامی دنیا، به آن مشاوره میدادند، قرار داشت. در یکی از گزارشهای وزارت دفاع بغداد به دفتر ریاست جمهوری (صدام) که اصل آن اکنون در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ایران موجود است،۲۵ چگونگی همکاری مشتاقانه کارشناسان فرانسوی و آمریکایی با عراقیها، جهت شکست رزمندگان ایرانی آمده است. آنها پس از ساعتها بررسی، نظر کارشناسی ارائه میکنند که عراق چگونه سوسنگرد و آبادان را بگیرد و بر مشکل آبهای رها شده در دشتهای جبهه اهواز و سوسنگرد غلبه کند.
۲۶ آبان، سالگرد آزادسازی پایتخت غیرت و مقاومت
ملاحظات:
پیش از سعدی، ناخدا هوشنگ صمدی هم چندی قبل در برنامه تاریخ شفاهی خشت خام ادعایی مشابه و بلکه تندتری علیه غرضی مطرح کرده و گفته بود: «۴۵ روز قبل از جنگ، سیدمحمد غرضی که آن دوره استاندار خوزستان بود، ۱۹ افسر ارشد را در میدان صبحگاه لشکر ۹۲ زرهی اهواز اعدام کرد».
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۰ – ۰۳ مهر ۱۳۹۷

نامزد ناکام و درعینحال متفاوت انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ در ۷۷ سالگی همچنان روی خط اخبار است. تاجاییکه وقتی از چرایی ناتوانی ارتش در جلوگیری از توقف حمله عراق در منطقه صفر مرزی در روز ۳۱ شهریور ۵۹ پرسش میشود، انگشت اتهام نظامیان بعد از ۳۸ سال به سمت محمد غرضی نشانه میرود.
به گزارش شرق، حسنیسعدی جانشین فرماندهی ستاد مرکزی خاتمالانبیا در واکنش به این گزاره که «بعضیها میگویند چرا ارتش در صفر مرزی عراق را متوقف نکرد»، گفته است: «همین غرضی که استاندار وقت خوزستان بود، چهها با لشکر۹۲ نکرد. این فرد بیشترین صدمه را به ارتش وارد کرد. خود ظهیرنژاد که فرمانده نزاجا بود، در خط مقدم بود و فرماندهی میکرد. در سوسنگرد و مناطق دیگر ارتش عراق متوقف شد، ولی ارتش عراق دستبردار از خرمشهر و آبادان نبود تا اروندرود را از آن خود کند».
اگرچه سعدی توضیح بیشتری نداده است که صدمات غرضی به ارتش چه بوده است، بااینحال پیش از حسنی سعدی، ناخدا هوشنگ صمدی هم چندی قبل در برنامه تاریخ شفاهی خشت خام ادعایی مشابه و بلکه تندتری علیه غرضی مطرح کرده و گفته بود: «۴۵ روز قبل از جنگ، سیدمحمد غرضی که آن دوره استاندار خوزستان بود، «۴۵ روز قبل از جنگ»۱۹ افسر ارشد را در میدان صبحگاه لشکر ۹۲ زرهی اهواز اعدام کرد».
این اتهامی است که البته گویا هیچ وقت پروندهای بابت آن برای محمد غرضی درست نشد و در حد یک بگومگوی رسانهای باقی ماند.
بیشتر بخوانید:شهری که باید ظرف یک روز آزاد میشد
true
true
true
true