تکفیریها در افغانستان به دنبال چه چیزی هستند؟چهل سال است آمریکا با حمایت از نیروهای شورشی، افغانستان را دچار بحرانهایی کرده که داعش نمونه جدیدی از این بحرانها در این کشور است.
با تمام شدن داستان داعش در عراق و کمرنگ شدن حضور تکفیری ها در سوریه، حامیان این گروه تروریستی تصمیم به اجرای نقشه جدید خود، یعنی به آشوبکشیدن آسیای میانه با مستقر کردن بقایای داعشیها در افغانستان شدند. این نقشه از بدو تولد داعش توسط سازندگان این گروه تروریستی برنامه ریزی شده بود.البته بخش اول نقشه آنها در سوریه و عراق با شکست مواجه شد.حال باید بببینیم عاقبت ائتلاف تکفیری – غربی در آسیای مرکزی چه خواهد شد.
دوباره آمریکا و دوباره کودتا
حدود ۴ دهه پیش با کودتای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، جنگ در این کشور آغاز شد. جنگی که بدون حمایت غرب،مسلما نمی توانستیم شروعی برای آن متصور شویم. از آن جایی که آمریکا پشت تمام فتنه های منطقهای و جهان است ،با حمایت از شورشیهای افغانستان در جهت محقق شدن اهدافش ( واقعهای که به انقلاب ثور معروف است) عمل کرد. یک سال پس از کودتای جمهوری دموکرات افغانستان در این کشور، شوروی سابق به افغانستان حمله ور شد. نیروهای شورشی مجاهد افغان با کمک کشورهای عربستان، آمریکا و پاکستان آماده مقابله با شوروی شدند. حمایت های آمریکا از شورشی های افغان نیز به وضوح نشانگر آن است که انقلاب ثور با چراغ سبز یانکی ها به وقوع پیوسته است.

برخی کارشناسان معتقدند،کودتای ثور سر آغاز جنگی است که کماکان، ادامه دارد و منشاء تمام جنایت های اخیر در افغانستان به حساب می آید که باعث آوارگی مردم افغانستان پس از گذشت ۴۰ سال است.
افغانستان حدود ۱۷ سال در اشغال شوروی سابق بود. نیروهای شورشی که قبلا توانسته بودند با انجام کودتا کابل را تصرف کنند، پس از حمله شوروی و اشغال افغانستان توسط آن کشور ، هرچه دست و پا زدند، توان باز پسگیری کابل را نداشتند؛ اما با گذشت زمان آنها توانستند کابل را پس گرفته و افغانستان را از اشغال شوروی آزاد کنند.
تروریسم از نوع طالبان
بعدها جنگجویان کودتای ثور در افغانستان به گروهی پیوستند که آمریکا از سازندگان اصلی آن بود. نام این گروه طالبان بود که پاکستان به عنوان اولین میزبان آن ها انتخاب شد. با جنگ و ناامنی در افغانستان طالبان نیز به معرکه افغانستان وارد شد و در سال ۱۳۷۳ با بهره گیری از نیروهای بومی وشورشی، ایالتهای جنوبی و مرکزی افغانستان را که به دست جنگ سالارهای محلی اداره میشد، تصرف کرد.
پس از تصرف این مناطق آنها تصمیم گرفتند تا حملهای را علیه کابل آغاز کنند؛ اما طالبان در کابل شکست خورد، شکستی که پایان کار آنها نبود؛ ۲ سال بعد با حمایت پاکستان و عربستان، گروه تروریستی طالبان توانست علاوه بر تصرف کامل کابل عمارت اسلامی افغانستان را نیز تأسیس کند.

حقیقت این است، خوی تجاوز گری و جنایت کاری ایالات متحده باعث شده تا هیچ چیز حتی مردم کشور خودشان برایشان مهم نباشد. بر همین اساس ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آنها سناریو جدیدی این بار در کشور خود به راه انداختند. حمله به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک که با بهانه کردن آن قصد ورود به خاورمیانه را داشتند. طالبان و القاعده ای که در اصل فرزند آمریکا بودند و همواره مورد حمایت این کشور قرار داشتند از سوی جورج بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحده مورد اتهام قرار گرفتند.
با اتهامات آمریکا به این گروه های تروریستی، کاخ سفید حمله به افغانستان را در دستور کار خود قرار داد. پس از گذشت سالها هنوز افغانستان آبستن جنگ و خونریزی است و شعله های جنگ و نا امنی در آن فروکش نکرده است، چرا که طالبان و دیگر گروههای تروریستی با حمایت مالی و نظامی واشنگتن و برخی دولتهای منطقه دست به حملات تروریستی بسیاری در خاک این کشور زدهاند.
داعش و هدف ناامنی در محیط کمربندی روسیه و چین
پس از تصرف موصل توسط داعش داعش و اعلام خلافت این گروه تروریستی توسط ابوبکر بغدادی، ۲ سناریو در دستور کار این گروهک تروریستی قرار گرفت:۱- نفوذ در خاورمیانه و بطور مشخص در عراق ، سوریه و گسترش آن به شمال آفریقا ۲- تشکیل خراسان بزرگ که از آن به عنوان ولایت خراسان یاد میشود. بخش خراسانی خلافت که توسط داعش نمایان شد در اصل بخش شرقی این خلافت است که توسط خلفای راشدین مطرح شده بود. این جغرافیای گسترده از قفقاز، چین، کشمیر، بنگلادش، افغانستان، مالزی، اندونزی، میانمار و حتی فیلیپین متشکل شده بود، خلافتی که در حد یک رویا برای داعش ماند.
روشن است آمریکا با حمایت از داعش در خاورمیانه قصد دارد در محیط کمربندی روسیه و چین ناامنی ایجاد کند. با توجه به کش و قوس های سیاسی آمریکا با چین و روسیه حضور نیروهای چچن و ایغور که از روسیه و چین به تروریست های داعش پیوسته بودند (آن هم در رسته فرماندهی ) ؛ می تواند دلیل مبرهنی برای حضور داعش در افغانستان و در نتیجه تهدید چین و روسیه باشد.

حقیقت این است که آمریکا، افغانستان را به پایگاه اصلی گروه های تروریستی تبدیل کرده که داعش جدیدترین مستاجر آن است. جمهوری اسلامی ایران نیز نشان داده است که خواهان نابودی تروریست ها در منطقه است و برای تحقق این هدف، تلاشهای بسیاری را همراه با محور مقاومت انجام داده؛ مبارزه علیه داعش در سوریه و عراق نمونهای از اقدامات جمهوری اسلامی ایران علیه تروریستها است. از سوی دیگر آمریکا نیز که خود را یکی از طرف های مبارزه با تروریستها میداند، هدفش از حضور در منطقه چیزی جز حمایت از داعش نبوده، نکته ای که بارها با شواهد بدست آمده به همگان ثابت شده است.
افغانستان؛ کرکوکی دیگر برای داعش
نکته قابل توجه دیگر اینکه، داعش در انتخاب پایگاه جدید خود بسیار هوشمندانه عمل کرده است که نمونه آن در عراق به خوبی مشهود است. کرکوک منطقه نفتخیز در شمال عراق که داعش آن شهر را به تصرف خود درآورد. داعش با توجه به تصرف کرکوک از لحاظ مالی ثروت کلانی را به دست آورد؛ مشابه همین موضوع در افغانستان نیز در حال انجام است. شمال افغانستان به لحاظ منابع طبیعی و معدنی بسیار غنی است، به همین دلیل داعش این منطقه را برای استقرار تروریستهای تحت فرماندهی خود انتخاب کرده است.
البته افغانستان می تواند ظرفیت های بسیار دیگری نیز برای داعش داشته باشد؛ از جمله کشت خش خاش و قاچاق مواد مخدر که طالبان نیز سال ها از آن سود هنگفتی برده و می برد.
داعش – طالبان و رینگ مبارزه ای به نام افغانستان
باید توجه داشت که داعش برای عضوگیری از نیروهای بومی افغانستان استفاده کرده است. علاوه بر این، حضور عناصر تروریستی دیگری از جمله حزب اسلامی حکمتیار نیز در این گروه تروریستی قابل توجه است. در حقیقت آنها بدنه بیرونی داعش در افغانستان را تشکیل میدهند و اکثر این عناصر تاجیک، ایغورها و ازبکها هستند. سران مرکزی داعش در افغانستان نیز همان فرماندهان رده بالای داعش در ولایت خراسان می باشند.
قطعا حضور داعش در افغانستان تهدیدی برای مرزهای شرقی کشورمان است و با توجه به حمایتهای آمریکا از این گروه تروریستی در گذشته ، پشتیبانی از تکفیری های داعش در افغانستان نیز میتواند در راستای ایجاد ناامنی در مرزهای جمهوری اسلامی در آینده تلقی شود. چراکه آمریکاییها همواره براساس اهداف خود عمل میکنند.

داعش و القاعده و در راس آن طالبان شبیه هم هستند و با این وجود از بعضی جهات با هم تفاوت دارند
القاعده و طالبان رهبری کاریزماتیک داشت که مجهز به مهارتهای سخنوری بود. او قادر بود هواداران متعصب و عربهای جوان را تحت تاثیر قرار دهد. اما داعش، رهبری کاریزماتیک ندارد و همگان به یاد دارند که خلیفهاش در اولین سخنرانی تلویزیونی خود چگونه ناکام ماند.
تخصص القاعده حملات چشمگیر علیه اهداف غربی بود در حالی که داعش بر تصاویر وحشت انگیز متمرکز است تا به وسیله آن رعب و وحشت ایجاد کند و پیروزی های نظامی کسب کند.
هر دو این گروه ها پیرو ایدئولوژی وهابی هستند.
هر دو گروه به ظاهر از نهادهای مذهبی مستقر در الازهر و ریاض متنفر هستند.